جنبش سینمایی اکسپرسیونیسم آلمان
جنبش سینمایی اکسپرسیونیسم آلمان یکی از تاثیرگذارترین جنبش های سینمایی در تاریخ سینما است. این جنبش در دوران پس از جنگ جهانی اول، یعنی دهه ۱۹۲۰ در آلمان شکل گرفت و با استفاده از تکنیک ها و مفاهیم هنری خاص، تاثیری عمیق بر توسعه سینمای جهان گذاشت. در ادامه به شرحی از زمینه های پیدایش این جنبش و ویژگی های آن خواهیم پرداخت.
شکل گیری سینمای اکسپرسیونیسم آلمان
اکسپرسیونیسم آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول و در سالهای ۱۹۱۹ تا اوایل دهه ۱۹۳۰ به اوج رسید. این جنبش تا سال ۱۹۳۳ و با روی کار آمدن نازی ها و محدود شدن آزادی های هنری و خروج بسیاری از هنرمندان از آلمان، به تدریج از بین رفت. از جمله کارگردانان و فیلمسازانی که این جنبش را هدایت کردند، میتوان به رابرت وینه (مطب دکتر کالیگاری)، فریدریش مورنائو (نوسفراتو، طلوع آفتاب) و فریتس لانگ (متروپلیس، ام) اشاره کرد.
جنبش سینمایی اکسپرسیونیسم آلمان در واکنش به مجموعه ای از عوامل تاریخی و روانشناختی، شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاص دوران پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت که در ادامه به توضیح موردی آن ها خواهیم پرداخت:
تاثیرات جنگ جهانی اول
آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول با بحران های شدید اقتصادی، اجتماعی و روانی مواجه شد. فقر، بیکاری و نارضایتی اجتماعی، بی ثباتی و ناامیدی، هنرمندان و فیلمسازان اکسپرسیونیست را تحت تاثیر قرار داد تا شرایط جهان اطراف خود را که پر از آشفتگی، سردرگمی و بحران های هویتی بود، به طور مستقیم در آثار خود بازتاب دهند.
واکنش به واقع گرایی
اکسپرسیونیسم در سینما، به نوعی واکنش به واقعگرایی و ناتورالیسم بود. هنرمندان اکسپرسیونیست می خواستند از بازنمایی واقعیت خارجی فراتر روند و بر ابعاد درونی و ذهنی تجربه انسان تمرکز کنند. آن ها معتقد بودند که واقعیت ظاهری کافی نیست و به جای آن باید احساسات، ترس ها و اضطراب های درونی را به تصویر کشید.
تاثیر ادبیات و هنر اکسپرسیونیستی
جنبش اکسپرسیونیسم در هنر و ادبیات از قبل در آلمان فعال بود. نقاشانی مانند اگون شیله و فرانس مارک و نویسندگانی مانند فرانتس کافکا و برشت پیشگامان این جنبش بودند. تاثیرات آن ها به ویژه در هنرهای تجسمی و نمایشنامه نویسی، راه را برای ورود اکسپرسیونیسم به سینما هموار کرد. سینماگران اکسپرسیونیست از این سبک های هنری الهام گرفتند تا جهان بینی خود را به تصویر بکشند و احساسات عمیق تر را به مخاطب منتقل کنند.
ویژگیهای سینمای اکسپرسیونیسم
همانطور که اشاره شد، این جنبش بیشتر بر القای حالات روانی، افکار و ترس های درونی شخصیت ها تمرکز دارد و به جای بازتاب واقعیت بیرونی، بر بیان واقعیت ذهنی و درونی تاکید می کند. ویژگیهای کلیدی فیلم های این جنبش عبارتند از:
1. میزانسن و دکوراسیون:
دکور در سینمای اکسپرسیونیم آلمان، اغلب به صورت اغراق آمیز و غیرواقعی طراحی می شد. زوایای تیز، سایه های شدید برای ایجاد حس کابوس وار و ناآرامی، خطوط منحنی و اشکال هندسی نامتعارف طراحی در ساختمان ها مورد استفاده قرار می گرفت تا احساس ناپایداری و آشفتگی را به مخاطب منتقل کنند.
2. نورپردازی:
در این فیلم ها، نورپردازی شدید و سایه های تیره و روشن نقش مهمی در ایجاد حس دلهره و اضطراب داشت و از تکنیک نورپردازی با کنتراست بالا برای تاکید بر تضادهای درونی شخصیت ها و تقویت جلوه های دراماتیک استفاده می گردید.
3. گریم و ظاهر شخصیت ها:
گریم اغراق آمیز برای به تصویر کشیدن حالات روانی شدید یا روحی روانی غیرمعمول استفاده می شد. به این صورت که شخصیت ها معمولا با چشمانی خیره و چهره هایی با خطوط تیز و ترسناک نمایش داده می شدند.
اگه علاقه داشتی میتونی یه سر به این مطلب هم بزنی: شرحی بر مکتب ادبی کلاسیسم
دلایل استفاده از دکور و گریم اغراق آمیز
1. بازنمایی درونیات روانی:
یکی از دلایل مهم که پیش از این هم به آن اشاره شد این است که فیلمساز در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان به جای بازنمایی واقعیت بیرونی به دنبال نمایش درونیات شخصیت ها و حالات روانی آن ها بود. اغراق در دکور، نورپردازی و گریم، چهره های اغراق آمیز و فضاهای عجیب و کابوس وار به تقویت احساسات درونی مانند اضطراب، ترس و جنون کمک می کرد و به ابزاری برای بیان این حالات تبدیل شد.
2. انتقاد از جامعه و نظام های قدرت:
فیلمهای اکسپرسیونیستی اغلب نقدی بر شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خود بودند. جهان های ناپایدار و مخوفی که در این فیلم ها به تصویر کشیده می شد، نمادهای تاثیرگذار از فروپاشی نظام های قدیمی و بحران های ناشی از جنگ و بی عدالتی های اجتماعی بودند. همچنین، دکورهای اغراق آمیز، فشارها و نابرابری های اجتماعی و ساختارهای قدرت درحال فروپاشی را نشان می دادند.
3. فرار از واقعیت سخت و دردناک:
در دورانی که جامعه آلمان با مشکلات عمیق اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کرد، استفاده از این سبک اغراق آمیز نوعی فرار از واقعیت تلخ بود. هنرمندان به جای بازگشت به دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه می بردند که می توانست بیانگر ناامیدی ها و ترس های عمیق آن ها باشد. دکورها و گریم های غیر واقع گرایانه به عنوان نمادی از واقعیتی کابوس وار و تهدیدهای روانی و اجتماعی عمل می کرد.
بررسی ویژگی های این جنبش در فیلم مطب دکتر کالیگاری
در فیلم مطب دکتر کالیگاری (۱۹۲۰) به کارگردانی رابرت وینه، شاخص ترین فیلم سینمای اکسپرسیونیسم آلمان است که در آن، عناصر در خدمت تقویت احساس ترس، آشفتگی روانی و ناپایداری شخصیت ها هستند.
نورپردازی در مطب دکتر کالیگاری به طور عمده از کنتراست شدید بین نور و سایه بهره می برد. نورها اغلب به صورت مستقیم و تیز تابیده می شوند، که سایه های سنگین و زاویه دار ایجاد می کند. در بسیاری از صحنه ها، نورها به گون های غیرطبیعی هدایت می شوند، گویی در یک دنیای غیرواقعی هستیم که قوانین فیزیکی طبیعی در آن رعایت نمی شود.
در فیلم مطب دکتر کالیگاری از خطوط زاویه دار و غیرمتعارف به وفور در طراحی دکور استفاده شده است. خیابان ها و ساختمان ها با زوایای تیز و انحنا طراحی شده اند که احساس ناپایداری در جهان فیلم را تقویت می کند. ساختمان ها و درها کوچک و نامتقارن هستند و بسیاری از پس زمینه ها و دیوارها به صورت نقاشی شده اند.
گریم در این فیلم به گونه ای طراحی شده است که حالت های روانی و روان پریشانه شخصیت ها را به وضوح نشان دهد. چهره های شخصیت ها، به ویژه شخصیت های منفی مانند سزار، چهره های رنگ پریده و گاهی سفید و سیاه، همراه با چشم هایی خیره و تاریک، نوعی حس بیگانگی و اضطراب را القا می کند. چشمان بزرگ و تیره و لب های باریک و رنگ پریده طراحی شده در شخصیت سزار، نمادی از مرگ و ناامنی است.
فیلمهای مهم این جنبش
این فیلم ها نمونه های بارزی از سینمای اکسپرسیونیسم آلمان هستند.
– مطب دکتر کالیگاری (۱۹۲۰) به کارگردانی رابرت وینه
– نوسفراتو (۱۹۲۲) به کارگردانی فریدریش ویلهلم مورنائو
– متروپلیس (۱۹۲۷) به کارگردانی فریتس لانگ
– ام (۱۹۳۱) به کارگردانی فریتس لانگ
کلام آخر
به طور خلاصه، سینمای اکسپرسیونیسم آلمان از دکورها و گریم های اغراق آمیز و ترسناک به عنوان ابزاری برای بازنمایی وضعیت روانی و اجتماعی پس از جنگ، بیان ترس ها و اضطراب های درونی، و نقد نظام های قدرت استفاده کرد. این جنبش تاثیر عمیقی بر توسعه سینمای مدرن و ژانرهای وحشت و فیلم نوآر داشت و الهام بخش بسیاری از فیلمسازان در دهه های بعد از جمله آلفرد هیچکاک، اورسن ولز و تیم برتون شد.