نمایشنامه ملکه زیبایی لینین و یک خوانش پسااستعماری
برای معرفی نمایشنامه ملکه زیبایی لینین باید گفت این متن، اولین نمایشنامه انتشار یافته توسط نویسنده معروف معاصر ایرلندی مارتین مک دونا است. ملکه زیبایی لینین روایت کننده رابطه دختری است که وظیفه دارد از مادرش، پیرزنی لجباز و خودخواه، نگهداری کند. مک دونا علاوه بر استفاده از کمدی سیاه در آثارش که توانسته مفاهیم مرگ و خشونت را به سخره بگیرد، به تاثیر فرهنگی انگلیس بر ایرلند در این نمایشنامه اشارت بسیار کرده که می توان تحت خوانش پسا استعماری به آن پرداخت.
مک دونا و معرفی نمایشنامه ملکه زیبایی لینین
مارتین مک دونا نمایشنامه و فیلمنامه نویس بریتانیایی-ایرلندی با قلم تند و طنز سیاهی که در آثار خود استفاده می کند به یکی از معروف ترین شخصیت های ادبی معاصر تبدیل و موفق به کسب جوایز متعدد ادبی شده است. نمایشنامه های ابتدایی او به دو سه گانه تقسیم می شود و ملکه زیبایی لینین اولین متن او در سه گانه معروف به سه گاه لینین است که در سال 1996 نوشته شد.
در معرفی نمایشنامه ملکه زیبایی لینین آمده است که این نمایشنامه پیچش داستانی خاصی ندارد. مادری پیر (مگ) که دختر چهل ساله اش (مورین) از او مراقبت می کند تا زمانی که مردی به نام پاتو به دختر علاقه نشان می دهد. مورین خوشحال است که فرصتی دارد تا خانه را ترک کند و بتواند طعم زندگی را بچشد اما مادر دلواپس سال های آخر زندگی و اینکه چه کسی قرار است از او مراقبت کند است به همین دلیل نامه های پاتو را پنهان کرده و شروع به دروغگویی می کند. پیچیدگی آثار مک دونا در روابط کاراکترهاست و رفتاری که پیش می گیرند برای اینکه به هدف خود برسند.
اشاره به استعمار در ملکه زیبایی لینین
در نقد پسااستعماری تاثیرات فرهنگی استعمارگر بر استعمارزده بررسی می شود. در نمایشنامه ملکه زیبایی لینین بحث زبان ایرلندی مطرح است. از صحبت مورین و مگ اینطور به نظر می رسد که ایرلندی حرف زدن در ایرلند به فراموشی سپرده شده و این اتفاق تنها به این دلیل است که برای پیدا کردن کار در انگلیس زبان ایرلندی به دردی نمی خورد. حتی مگ نماینده نسل قدیمی تر، با شنیدن آهنگی ایرلندی در رادیو می گوید: نمی خواستم اون مزخرفات رو بشنوم. و مورین در پاسخ می گوید: مزخرفات نیست، زبون ایرلندیه.
زبان نقش مهم و اساسی در فرهنگ هر کشور دارد. با اشاراتی که مک دونا در نمایشنامه ملکه زیبایی لینین به زبان فراموش شده ایرلند می کند، می توانیم تاثیر انگلیس بر ایرلند را ببینیم. اما نویسنده تنها به زبان اکتفا نمی کند.
مگ: ولی زبان ایرلندی واسه کار پیدا کردن تو انگلستان به چه دردت میخوره؟
نمایشنامه به صورت مکرر از مهاجرت افراد از ایرلند به خصوص به انگلیس یاد می کند که برای پیدا کردن شغل، ایرلند را رها کرده اند. تاثیر مهاجرت حتی دامن این خانواده را هم گرفته. پاتو، اولین مردی که پس از سال ها به مورین علاقه نشان داده، و به چشم او مورین ملکه ی زیبایی لینین است، برای کار به انگلیس می رود و در پایان نیز به آمریکا. همانطور که از زبان شخصیت های نمایشنامه می خوانیم: همه درحال رفتن از ایرلند هستند. این تمایل به رفتن از نظر مورین در کار خلاصه می شود.
مورین: اگه انگیلیسا زبونمون و نمی دزدیدن، زمینامون و نمی دزدیدن و خدا می دونه چه چیزای دیگه مونو نمی دزدیدن، ما احتیاج نداشتیم بریم اونجا کار گدایی کنیم و صدقه بخوایم.
اگه علاقه داشتی میتونی یه سر به این مطلب هم بزنی: خدای کشتار و بررسی مفهوم خانواده در این نمایشنامه
دیدگاه سه نسل نسبت به مهاجرت در ملکه زیبایی لینین
البته این مهاجرت برای نماینده نسل جدید در نمایشنامه یعنی “ری” ، برادر بیست ساله ی پاتو، دیگر در پیدا کردن کار خلاصه نمی شود. مفهوم مهاجرت از چیزی اجباری که صرفا برای کسب درآمد است به انتخابی از سر سرگرمی تبدیل می شود. ری از ایرلند خسته شده به عقیده او چیزی برای دیدن در ایرلند وجود ندارد و همه چیز حوصله او را سر میبرد و در فکر رفتن به لندن است اما نه برای پیدا کردن کار بلکه برای رفتن سمت مواد. ری، ایرلند را اینطور توصیف می کند:
میخوای ایرلند رو تماشا کنی؟ خب فقط کافیه از پنجره بیرونو نیگا کنی. “اینجا یک گاو دارد رد می شود.”
همانطور که مورین در ملکه زیبایی لینین اشاره می کند: بچه هارو جوری بزرگ کنی که فکر کنن فقط به درد گدایی کردن و صدقه گرفتن از انگلیسیا و یانکیا میخورن. در فرهنگ استعمارزده ایرلند حتی در محیط خانواده آن تلقین شده: ایرلند جای ماندن نیست. دغدغه ای که برای نسل مورین و پاتو متفاوت است.
همانطور که پاتو برای کار به انگلیس رفته و در ازای دوری از شهر و شنیدن الفاظ توهین آمیز مقداری درآمد دارد، مورین نیز در برهه ای از زندگی به انگلیس رفته تا کار کند اما به دلیل ناراحتی روحی سر از بیمارستان روانی درآورده است. با این حال میبینیم پاتو اگر فرضا شغل خوبی، نه حتی خوب بلکه تنها یک شغل، در لینین به او پیشنهاد شود، حاضر به ماندن می شود. نسل پاتو بین ماندن و نماندن سرگردان است و اگر فرصت دست دهد می ماند.
نسل مگ که سالمند است دیگر در شهر ته نشین شده و توان رفتن ندارد و از تنها ماندن می ترسد. پس مانع رفتن امثال مورین می شود چون اگر او هم برود دیگر چه کسی از او مراقبت خواهد کرد؟ بنابراین به هر روشی حتی تحقیر و پنهان کاری دست می زند تا همدمی داشته باشد که شیربرنج و مسهلی برای او درست کند. حتی زمانی که مورین روغن داغ به سر و روی مادر میریزد و در رویای همراه شدن با پاتو برای رفتن به آمریکاست، مگ به این فکر است که حالا چه کسی از او مراقبت خواهد کرد؟
مورین به خانه پشت پا می زند و با امید و آرزوی زندگی بهتر خارج می شود اما صحنه عاشقانه و هالیوودی بدرود در ایستگاه قطار و دعوت و تمام قول و قرارها، همگی خیالبافی و رویا بوده. رویایی که بخاطر آن قتل صورت گرفته و از طرف دیگر خانه هم خالی است و کسی آنجا انتظار مورین را نمی کشد.