تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل | مکان و شخصیت پردازی در درام

تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل

در نمایشنامه های مدرن، مکان صرفا یک پس زمینه ساده نیست و خود تبدیل به یک شخصیت زنده و معنادار می شود. لبخند باشکوه آقای گیل از اکبر رادی، نمونه ای از این آثار است؛ جایی که خانه به عنوان مکان نه فقط محل رویداد اتفاقات است بلکه آینه ای از فروپاشی، خاطره، آرمان گرایی و بحران هویت شخصیت ها محسوب می شود. در این مطلب به تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل می پردازیم و اینکه چطور رادی از مکان به عنوان بستری برای تعارض بهره می گیرد.

 

تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل

در نمایشنامه لبخند باشکوه آقای گیل نوشته ی اکبر رادی همچون سایر نوشته هایش، عنصر مکان را صرفا محلی برای روایت نیست بلکه ابزاری است معناساز در ساختار درام.

مانند اکثر نمایشنامه های رادی به خصوص اولین اثر او یعنی نمایشنامه روزنه آبی، این نمایشنامه نیز در خانه ای بزرگ و در حال زوال به نام «عمارت گیل» می گذرد، جایی که علیقلی خان، پدر خانواده، در بستر بیماری افتاده و فرزندانش به دعوت فروغ، دختر خانواده، گرد او جمع شده اند. تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل نشان می دهد این خانه، تنها محل رخدادهای نمایشی نیست و درواقع به عنوان نمادی از گذشته ای باشکوه، رو به فراموشی و کشمکش های طبقاتی، نسلی و عاطفی، در کانون درام قرار دارد.

 

اگه علاقه داشتی میتونی به این مطلب هم سر بزنی: بررسی نمایشنامه ارثیه ایرانی

 

علیقلی خان و عمارت گیل

عمارت علیقلی خان نشانه ای از اشرافیت در حال زوال است. در نمایشنامه، خانه یک عنصر زنده و پویا است که به عنوان بازتابی از تحولات شخصیت ها و کشمکش های قدرت در خانواده گیل عمل می کند. در ابتدای نمایش، خانه هنوز تحت سلطه علیقلی خان قرار دارد. هرچند که او پس از اصلاحات ارضی دیگر مالک زمین های گسترده نیست اما همچنان خانه را به عنوان آخرین دژ اشرافیت خود حفظ کرده است. خانه برای او نه یک مکان معمولی، بلکه ادامه حیات اجتماعی و نماد هویت گمشده اش است. اما همان طور که علیقلی خان تحلیل می رود، خانه نیز از معنا تهی می شود.

 

صحنه ای از نمایشنامه- تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل

صحنه ای از نمایشنامه- تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل

 

او در محاصره ی گذشته ی از دست رفته، بیماری جسمی و ضعف روحی است و چیزی از شکوه سابق خود باقی ندارد. عمارت برای او به مکانی تبدیل می شود که به جای زندگی، مرگ تدریجی را به او تحمیل می کند. عمارت بزرگ علیقلی خان به تدریج به زندانی تبدیل می شود که او را از دنیای خارج جدا کرده و قدرتش را تحلیل می برد. علیقلی خان که زمانی مالک زمین های وسیع در گیلان بوده، پس از گرفتن زمین هایش، به اجبار به تهران و این عمارت منتقل می شود.

 

در این مکان، او دیگر ارباب نیست، بلکه تنها یک پدر بیمار است که میان دیوارهای خانه اش محصور شده و از گذشته ی باشکوه خود تنها خاطراتی برایش باقی مانده است. تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل نشان می دهد خانه ای که باید محل امنیت و قدرت فرد باشد، عملا تبدیل به تابوتی تدریجی برای او می شود. مثل کاج کهنسال باغ، که تجسم پایداری، اصالت و هویت علیقلی خان است و در پایان نمایشنامه در طوفان می شکند، دوران علیقلی خان نیز به سر می آید و نشان می دهد که اشرافیت گذشته دیگر معنایی ندارد.

 

شخصیت پردازی در نمایشنامه لبخند باشکوه آقای گیل

بررسی شخصیت پردازی در تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل ضروری است چون مکان به واسطه شخصیت ها و روایتشان دچار تغییر معنایی می شود. برخلاف علیقلی خان که عمارت برای او به زندان و تابوت تبدیل شده بود، فروغ الزمان این مکان را به عنوان کانون قدرت خود حفظ می کند. او با کنترل تمامی اعضای خانواده و حتی کارگران، تلاش می کند اشرافیتی مدرن و منظم را پیش ببرد. او حتی برای آینده بدون پدر نیز برنامه ریزی کرده است و برخلاف دیگران، از قبل به دوران پس از علیقلی خان فکر کرده و قدرت را برای خود تضمین کرده است.

 

جمشید ، بازتابی از تناقض های درونی، ناکامی ها و ایدئالیسم شکست خورده است. با تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل به نظر می رسد جمشید در میان دو دنیای متضاد یعنی عمارت پدری و روستای گیلده معلق است اما هیچ گاه موفق به ایجاد ارتباطی مؤثر با هیچ یک از این مکان ها نمی شود. جمشید خود را در اتاقی بالاتر از سایر اعضای خانواده محبوس کرده است. این موقعیت مکانی می تواند نشان بر انزوای او، برتری جویی روشنفکرانه و ناتوانی در تعامل واقعی با جهان اطرافش داشته باشد. او از بالا به باغ و رشد نهال ها نگاه می کند، اما در رشد و پرورش هیچ چیز نقشی ندارد.

 

نمایشنامه لبخند باشکوه آقای گیل

نمایشنامه لبخند باشکوه آقای گیل

 

داوود در طول نمایشنامه در حاشیه قدرت قرار دارد اما زمانی که نمادهای “گیل اصیل”(تسبیح و وسایل صندوقچه و در واقع میراث پدر) به او می رسند، ناگهان احساس می کند که بالاخره دیده شده است. او که همیشه در سایه خواهر و برادرش بوده، حالا خود را به عنوان وارثی مشروع و تاییدشده از سوی پدر می بیند. این تغییر وضعیت باعث می شود که او نیرویی تازه احساس کند، اما این نیرو نه در جهت سازندگی، بلکه در جهت اعمال قدرت بر ضعیف ترها بروز می یابد.

 

وقتی ارث به داوود می رسد، او از نظر ذهنی و روانی خود را به جای پدر می نشاند. او همان الگوی قدرت پدرسالارانه را بازتولید می کند، اما چون فاقد شخصیت و اقتدار حقیقی پدر است، تنها می تواند از راه خشونت و تجاوز، احساس قدرت کند. داوود که از قدرت دیده شدن مست شده، طوطی را به اتاق خالی علیقلی خان هل می دهد و بالاخره خواسته ی خود و پدرش را تحقق می بخشد و خون خرگوش سفید باکره را می ریزد.

 

خانه به مثابه شخصیتی زنده در بطن درام

تحلیل لبخند باشکوه آقای گیل نشانه می دهد در این نمایشنامه، خانه صرفا یک فضا نیست بلکه بازتابی از کشمکش های درونی شخصیت ها. برای علیقلی خان، خانه یادآور گذشته و شکست خفت آور اوست. برای فروغ الزمان، خانه میدان نبردی است که باید آن را فتح کند و از طریق آن قدرت را به دست بگیرد. برای داوود، خانه مکانی است که ابتدا او را با قدرت فریب می دهد و سپس به نابودی اش منجر می شود. برای جمشید، خانه قفسی است که در نهایت او را از خود بیرون می اندازد.

در نهایت، خانه نه تنها محلی برای رخداد وقایع است، بلکه همچون یک نیروی مستقل، در مسیر داستان حرکت می کند، تغییر معنا می دهد و در انتها به عنوان آخرین بازمانده قدرت گیل، به فروغ الزمان منتقل می شود.

 

تیم نویسندگان وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 − هشت =