حق با چه کسی است؟ درباره نمایشنامه «اتفاق میافتد»

نمایشنامه اتفاق میافتد نوشته دیوید هئر در سال ۲۰۰۴ اندکی پس از حمله آمریکا به خاک عراق در اول سپتامبر ۲۰۰۴ در تالار اُلیویه تئاتر ملّی لندن روی صحنه رفته است. نمایشنامه را سالها پیش خریده بودم و یکبار هم تا نزدیکِ یک سومِ آن را خوانده بودم امّا بعد رهایش کرده بودم.
پیش از ترکِ تهران که میان کتابهایم میگشتم دوباره چشمم را گرفت. نمیشود گفت که از هواداران نمایشنامههای تاریخیام. در واقع راستش این است که جز ریچارد سومِ ترجمه عبدالله کوثری هیچ نمایشنامه تاریخی را دوست ندارم، خصوصاً اگر مربوط به سیاست شود امّا از خواندن این نمایشنامه لذّت بردم.
نمایشنامه خیلی سفت و سخت نگارش نشده است، با آن که در انتخاب صحنهها دقیق عمل کرده است. فهرست شخصیتها در ابتدایش نیامده و پر از شخصیت است. از سیاستمداران گرفته تا روزنامهنگار و استاد فلسطینی و مرد انگلیسی و چندین و چند مردم معمولی دیگر در نقاط مختلف جهان.
اگر مانندِ من از حوادث آن دوران خبر نداشته باشید، تعداد نامهایی که باید جستجو، یادداشت و دوباره به آنها رجوع کنید زیاد است. شاید لحظاتی که در میان درگیریهای سیاستمداران، نمایش یکباره به شخصیتی که از مردم عادی است برمیگردد جذابترین نقاط نمایش باشند.
آنچه خواهید خواند
تونی بلر در رأس نمایش
نمایشنامه اتفاق میافتد انگلیسی است و از نقطهای به بعد تمرکزش بر شخصیت تونی بلر و ارتباطش با کابینه آن دوره آمریکا است. این نکته مثبت آن به حساب میآید چون آن گونه که هئر نمایش را از شخصیت مملؤ کرده است اگر این تمرکز به وجود نمیآمد بعید نبود که میان روایتها گم شویم. نقطههای دوستداشتنی در نمایش کم نیست امّا شاید میان وسوسه نویسنده در خلق نمایشنامه ای نزدیک به واقعیت گم میشوند.
هئر در ابتدای نمایشنامه نوشته است که صحنههای سخنرانی کلمه به کلمه عین گفتههای اشخاص است و میشود دید که تا حدی مجذوب این واقعیتنگاری هم میشود، چیزی که شاید هر نویسندهای را بعد از گذراندن رویدادی سیاسی-تاریخی وسوسه کند. این مسأله امّا آنقدری پررنگ نمیشود که خواننده را بیازارد.
در صورتی که به تهیه نمایشنامه اتفاق میافتد علاقه دارید، می توانید از طریق همین لینک اقدام کنید.
خلاصه نمایشنامه اتفاق میافتد
نمایش با جملاتی از زبان شخصیتی به اسم «یک بازیگر» آغاز میشود. از همان ابتدا مشخص میشود که یقیناً سر و کارمان با نمایشی بیطرف نیست؛ البته که پیش از آن هم مقاله جان لوکاره و دو نقل قولی که از دوایت آیزنهاور و جاناتان سویفت در ابتدای کتاب آمده است بیانگر همین موضوع است.
«یک بازیگر: اجتنابناپذیر چیزی است که به ظاهر بنا بر تصادف محض برایت اتفاق افتد.
واقعی چیزی است که به نظرت واقعاً بیمعنا بیاید. اگر مطمئن نباشی که خواب میبینی، یقین بدار که داری خواب میبینی. تا فریاد برنیاوردی که «حتماً خطایی در کار است»، حتماً خودت برخطایی.» (هئر، ۲۳)

نویسنده نمایشنامه اتفاق میافتد
بازیگر در نمایشنامه اتفاق میافتد ما را با خود به ۲۵ آوریل ۱۹۷۵، زمان سقوط سایگون که منجر به اتمام جنگ ویتنام شد برمیگرداند. بازیگر درباره این روز میگوید که سرانجام آشکار شد قدرت آمریکا حدودی دارد. در قالب تک مونولوگهایی میان روایت بازیگر از آن زمان، نظرات سیاستمدارانی که در حمله آمریکا به عراق مؤثر خواهند بود درباره این ماجرا گنجانده شده است.
بازیگر روایت خود را با زندگی سیاسی بوش ادامه میدهد. از ۳۰ ژانویه ۲۰۰۱ که ریاست جلسه شورای امنیت ملّی را به عهده میگیرد تا پایان جنگ آمریکا و عراق. رویدادها و سخنرانیها با وسواس و دقت انتخاب شدهاند. از بخش هشتم تونی بلر وارد نمایش میشود و تا پایان شخصیتی کلیدی در نمایش است. از مخالفت ظاهری او با جنگ تا درگیریهایش با شورای امنیت سازمان ملل و در نهایت ورودش به جنگ در نمایش گنجانده میشود.
بیشتر بخوانید: اگر فقط می شد مرگ را در آغوش گرفت، درباره داستان امواج سنگی
تجلیِ سخن مردم عراق در تبعیدی عراقی
هئر از سخنرانیها و جوابهای کابینه آمریکا تا ضیافتهای شام بلر با کابینه و لحظات تصمیمگیری را با تخیل خود به تصویر در میآورد که جدای از طول و تفصیل بعضی از دیالوگها، جداً جای تحسین دارد.
نمایشنامه اتفاق میافتد، هوشمندانه با تکگویی شخصیتی به اسم «تبعیدی عراقی» که مخالف صدام حسین است به پایان میرسد. با آن که نمایش خیلی کم به طرفِ دیگر جنگ، یعنی عراق، میپردازد امّا تمرکزش را بر روی آن چه دلیل محکومیت شخصیتهای اصلی یعنی بوش و بلر است فراموش نمیکند و همین باعث میشود که بتوان پذیرفت واقعاً در سوی دیگر ماجرا اصلاً کسی نیست که ارزشِ این را داشته باشد که شخصیت اصلی نمایش شود. آن سوی ماجرا تنها مردم عراق هستند که آخرِ نمایش در مونولوگ نهاییِ «تبعیدی عراقی» حرف خود را میزنند.
ترجمه نمایشنامه اتفاق میافتد
چرا نمایشنامه اتفاق میافتد خواندنی است؟
جدای از موفقیت نمایش در ارائه تصویری بدون دستکاری از برهه مهمی از تاریخ، هر چند که با چاشنی تمسخر همراه شده باشد، نمایش تضاد میان روحیه آمریکایی بوش و کابینهاش در برابر بلری که با افتخار عضوی از حزب کارگر شده بود تا وظایف اجتماعیاش را انجام دهد نکته درخشان نمایش و شاید دلیل اهمیت آن است. نویسنده در نمایشنامه اتفاق میافتد، درگیریهای حزبی و چپ و راستی را کنار میگذارد تا اهمیتِ جان انسانها و زندگیشان را پررنگ کند. زندگی مردمی که در این سه سال جنگ زیر سلطه قدرتطلبی حاکمان نابود و فراموش میشود.
چه کسی محکوم است؟
همه ما در زندگی شخصی رویکرد متفاوتی در مراودات فردیمان پیش میگیریم که شباهتهایی به گرایشهای چپ و راستی سیاسی را میشود در آنها مشاهده کرد. شاید گرایش راستی همان باشد که باعث حفظ فاصلهای منطقی در مراوداتمان میشود که در راستای مراقبت از خودمان است و گرایش چپی، برعکس باعث شود خود را میان دیگران بیاندازیم چون بر این باور هستیم که همراه با دیگران و در بطن جامعه است که میشود چیزی ساخت که با خود برابری میآورد، هر قدر هم که این برابری در نظر هر کس تعریف متفاوتی داشته باشد.
بیشتر بخوانید: درباره نمایشنامه اکوئوس؛ پرستش تمام عیار، خلق اسطوره و نابودی آن
همه ما سالهاست که در کنار هم با تمام گرایشاتمان زندگی کردهایم امّا سؤالی که مطرح میشود این است که تمام اینها چقدر و تا کجا میتواند در زندگیهایمان تأثیر بگذارد؟ کِی و چطور شد که جان و عمر و زندگی آدمها تحت شعاع این لفاظیها قرار گرفت؟ اگر بحث خودستایی و قدرتطلبی مطرح نبود، آیا واقعاً بوش، بلر، پاول، رایس، صدام حسین و مابقی سیاستمداران همین قدر هیولا بودند؟ جان لوکاره در مقالهاش این دیالوگ خیالی را مینویسد:
«-ولی ما پیروز میشویم، بابا جون؟
-البته عزیزم، تا تو از خواب بیدار شوی کار تمام شده.
-آخر چرا؟
-چون در غیر این صورت، رأی دهندگان به آقای بوش سخت پریشان میشوند و ممکن است به او رأی ندهند.
-ولی کسی هم کشته میشود، بابا جون؟
-نه کسی که تو بشناسی، عزیزم؛ فقط خارجیها.
-میتوانم از تلویزیون آن را ببینم؟
-اگر آقای بوش موافقت کند، بله.
-و بعد؟ بعد همهچیز دوباره به حال عادی برمیگردد؟ کسی دیگر کار بد نمیکند؟
-هیس، بچه، بخواب.» (لوکاره، ۱۴)
کلام آخر
نمایشنامه اتفاق میافتد با ترجمه حسن کامشاد در نشر ثالث به چاپ رسیده است و برخلاف مابقی کارهایی که از این نویسنده در ایران موجودند ترجمه خوبی دارد. مقالهای به عنوان آمریکا دیوانه شده است نوشته جان لوکاره در ابتدای کتاب و مقالهای به قلم دزموند توتو با عنوان بوش و بلر باید محاکمه شوند به عنوان پینوشتی در انتهای کتاب آمدهاند که با وجود شدت لحنی که به کار میگیرند خواندنی هستند. مقاله اول، دو ماه پیش از تجاوز به خاک عراق و مقاله دوم در سپتامبر ۲۰۱۲ چاپ شده است.
کارکردِ نمایش اگر این باشد که دردی را که به صورت جمعی احساس میشود تسکین دهد، این نمایشنامه موفقی برای این روزها میتواند باشد و جدای از هر چیز، اگر مثل من اطلاعات کافی از آن چه در گذشته اتفاق افتاده نداشته باشید شما را وا میدارد که نگاه دقیقتری به رویدادهای گذشته بیاندازید.