داستان اوزیریس و ایزیس؛ روایتی از مرگ و رستاخیز در اسطوره های مصر باستان

داستان اوزیریس و ایزیس در افسانه های مصری نه تنها جزو مفاهیم اصلی کیهان شناسی این فرهنگ است، بلکه الهام بخش بسیاری از آیین ها و فرهنگ های بشری بوده است که مفاهیمی مثل رستاخیز، مرگ و وفاداری را نشان می دهد. در ادامه برای مطالعه کامل داستان اوزیریس و ایزیس با ما همراه باشید.
آنچه خواهید خواند
روایت یکی از ماندگارترین افسانه های مصر باستان
در دل تمدنی کهن و اسرارآمیز به نام مصر باستان، افسانه ای شکل گرفت که قرن ها الهام بخش ادیان، هنرها و افکار بشری شد؛ افسانه ای از عشق، خیانت، مرگ و باززایی. این داستان، روایت زندگی و سرنوشت سه ایزد بزرگ مصر باستان است به نام های اوزیریس، ایزیس و ست. این داستان مفاهیم جاودانه ای مانند زندگی پس از مرگ، رستاخیز، قدرت عشق و عدالت الهی را در دل خود دارد.
خاستگاه این افسانه به هزاران سال پیش بازمی گردد؛ به زمانی که مصریان باستان، برای فهم بهتر مرگ، زندگی و نظم کیهانی، اسطوره هایی پیچیده خلق کردند. در این روایت، اوزیریس به عنوان خدای زمین و کشاورزی، فرمانروای نیک سرشت جهان بود که توسط برادر حسودش، ست، کشته شد. اما همسر او، ایزیس، با جادویی زنانه و عشقی بی پایان، پیکر او را بازیافت و زندگی دوباره ای در وجود او دمید. این عشق، منجر به تولد هوروس شد، فرزندی که بعدها به نماد حق طلبی و انتقام پدر بدل شد.
در نگاه مصریان، این افسانه تنها یک داستان نبود، بلکه بازتابی از چرخه طبیعت، کشته شدن دانه در زمین و تولد دوباره آن، و نیز الگویی برای رستاخیز انسان پس از مرگ بود. اوزیریس به عنوان نماد باززایی، بعدها خدای جهان مردگان شد، ایزیس به الهه ای جهانی بدل شد و این اسطوره به الهام بخش بسیاری از مفاهیم دینی و فلسفی در تمدن های بعدی تبدیل گشت.
اگه علاقه داشتی میتونی به این مطلب هم سر بزنی: داستان پرسفون و هادس؛ افسانه ای از عشق و تغییر فصل ها
آغاز داستان اوزیریس و ایزیس
مصریان باستان باور داشتند که اوزیریس نخستین پادشاهی بود که بر زمین حکومت کرد و به مردم آموخت چگونه زراعت کنند، عدالت برقرار کنند و زندگی متمدنانه ای داشته باشند. ایزیس، همسر او، الهه ی جادو، مادری، باروری و شفابخشی بود. ایزیس و اوزیریس در کنار هم، زوجی موفق و نمونه ای از توازن، عشق و همکاری به شمار می رفتند. این دو، نماد هماهنگی آسمان و زمین بودند اما این هماهنگی برای همه خوشایند نبود!
ست، برادر اوزیریس، خدای آشوب، طوفان و نابودی، نسبت به محبوبیت و قدرت برادرش حسادت می کرد و خشم گرفت. ست در حالی که خود تجسم بی نظمی و خشونت بود، شاهد محبوبیت اوزیریس در میان مردم و خدایان بود و کم کم به این باور رسید که جایگاه واقعی پادشاهی متعلق به اوست، نه برادرش.
اگه به داستان های اساطیر جهان علاقه داری، میتونی کتابش رو از این لینک تهیه اش کنی
توطئه ای مرگبار برای اوزیریس
ست نقشه ای شیطانی کشید و جشنی برپا کرد و در آن، تابوتی زیبا و شگفت انگیز ساخت که دقیقا با اندازه ی بدن اوزیریس مطابقت داشت. او اعلام کرد که هر کس بتواند در تابوت بخوابد و آن برایش اندازه باشد، تابوت را هدیه می گیرد. وقتی نوبت به اوزیریس رسید، به محض دراز کشیدن او در تابوت، ست در تابوت را بست، آن را مهر و موم کرد و در رود نیل انداخت. به این ترتیب، اوزیریس را زنده به گور کرد. مرگ اوزیریس، باعث شد طبیعت پژمرده شود، آب ها خشک شود و مردم در اندوه از دست دادن پادشاه خود فرو بروند.

داستان اوزیریس و ایزیس در اساطیر مصری
جستجوی عاشقانه ایزیس
اما این پایان کار داستان اوزیریس و ایزیس نبود. ایزیس که در اندوه مرگ همسرش می سوخت، به دنبال یافتن پیکر اوزیریس راهی شد. او سرزمین ها را پشت سر گذاشت، از مردم کمک خواست و با جادوی خود، سرانجام تابوت را در سرزمینی دور به نام بندر بیبلوس پیدا کرد و پیکر اوزیریس را بازگرداند.
ولی ست، پس از آگاهی از ماجرا، جسد اوزیریس را ربود و به تکه هایی تقسیم کرد و آن ها را در نقاط مختلف مصر پخش کرد تا هیچ گاه پادشاه دوباره زنده نشود. اما ایزیس بار دیگر دست به کار شد و با صبر و قدرت جادویی اش، همراه خواهرش نفتیس (Nephthys)، تمامی تکه های بدن اوزیریس را پیدا کرد، آن ها را گرد آورد و موفق شد تا اوزیریس را برای مدتی کوتاه به زندگی بازگرداند. اما اوزیریس حق نداشت برای مدت طولانی در جهان زندگان باقی بماند. پس دوباره ایزیس و اوزیریس با هم متحد شدند و هوروس را به وجود آوردند، فرزندی که بعدها به نماد عدالت، انتقام و وارث پادشاهی پدر بدل شد.
نمادها و تاثیرات فرهنگی داستان اوزیریس و ایزیس
داستان اوزیریس و ایزیس، یکی از ستون های اصلی جهان بینی مصر باستان است. داستانی که نه تنها در ساختار آیینی و فرهنگی تمدن مصر ریشه دوانده، بلکه تا قرون بعدی نیز الهام بخش ادبیات، دین، هنر و فلسفه بوده است. همانطور که شرح دادیم، این اسطوره روایت مرگ، تکه تکه شدن، باززایی اوزیروس است که به تعبیر دیگر داستان برهم خوردن نظم در برابر آشوب را روایت می کند.
در مرکز این اسطوره، خدایی قرار دارد که فرمانروای مصر و حامی تمدن و کشاورزی بود. اوزیریس به مردم در زمینه ی اخلاق، کشاورزی و قانون آموزش می داد و در دوران فرمانروایی اش، صلح و عدالت برقرار بود. اما همین محبوبیت، خشم برادرش ست (Seth) را برانگیخت. داستان اوزیریس و ایزیس تنها یک افسانه خانوادگی با عناصر خیانت و انتقام نیست؛ بلکه بازتابی از چرخه ی طبیعت و حیات بشر است. مرگ اوزیریس با فصل پاییز و زمستان، و باززایی او با بهار و شکوفایی کشاورزی هماهنگ است. درواقع، اسطوره ی اوزیریس استعاره ای است از مرگ و تولد مجدد گیاهان، و تکرار دائمی چرخه ی حیات.
و حتی می توان طبق اسطوره شناسی مشاهده کرد که تمامی مراحل مومیایی کردن، آیین های مرگ، و کتاب مردگان مصر، بر اساس تجربه ی مرگ و بازگشت اوزیریس شکل گرفته اند. درواقع هر فرد مرده ای در مصر، به صورت نمادین با اوزیریس یکی می شد. همچنین شباهت هایی میان روایت اوزیریس و دیگر خدایان باززاینده مانند تموز، دیونیسوس، و حتی مسیح در دین مسیحیت، پژوهشگران تطبیقی دین را به خود جذب کرده است. مفاهیمی مانند مرگ برای نجات دیگران، بازگشت از مرگ، و داوری پس از مرگ، از نقاط اشتراک محسوب می شوند.