خلاصه داستان جمشید در شاهنامه؛ شکوه و سقوط یک پادشاه

خلاصه داستان جمشید در شاهنامه

خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، داستان شاهی که با اختراعات بزرگش، نام خود را در تاریخ جاودانه کرد اما در نهایت به دلیل غرور سقوط کرد. اگر می خواهید بدانید جمشید چگونه جهان را دگرگون کرد و چرا به دست ضحاک کشته شد، با ما همراه باشید. در این مطلب، ضمن نگاهی به خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، با اصل و نسب، جایگاه اسطوره ای و سرگذشت پادشاهی او آشنا می شویم.

 

جمشید کیست؟ نگاهی به اصل و نسب جمشید

جمشید، یکی از معروف ترین پادشاهان اساطیری ایران، در شاهنامه فردوسی به عنوان فرزند تهمورث و از خاندان پیشدادیان معرفی می شود. نام او، که از دو جزء «جم» به معنای همزاد و «شید» به معنای نور ساخته شده، یادآور پیوند او با روشنایی و فرّه ایزدی است. فرّه ای درواقع در داستان اساطیر ایران نماد قدرت آسمانی و حمایت ایزدان بود. جمشید دو دختر به نام های ارنواز و شهرناز داشت که توسط ضحاک اسیر شدند. سرانجام خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، پس از سال ها پنهان شدن، به دست ضحاک گرفتار شد و با ارّه به دو نیم تقسیم شد.

 

اگه علاقه داشتی میتونی به این مطلب هم سر بزنی: داستان ضحاک و نماد او در اسطوره ها

 

جایگاه جمشید در داستان های اسطوره ای ایران

در اسطوره های ایرانی، خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، نماد دوران طلایی انسان و شکوفایی تمدن به شمار می رود. دوره فرمانروایی او زمانی توصیف می شود که بیماری، مرگ و خشکسالی از میان رفته بود و مردمان در آسایش و فراوانی زندگی می کردند. جمشید با دریافت فرّه ایزدی، قدرتی آسمانی و مشروعیت پادشاهی را از سوی نیروهای الهی کسب کرد و توانست ایران زمین را به دوران بی مانندی از پیشرفت و نظم هدایت کند.

 

اگه به تهیه کتاب گزیده هایی از شاهنامه فردوسی علاقه داری، میتونی از طریق همین لینک اقدام کنی

 

داستان پادشاهی جمشید در شاهنامه

در خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، پادشاهی او به عنوان یکی از باشکوه ترین و طولانی ترین دوره های فرمانروایی در اسطوره های ایرانی معرفی می شود. جمشید پس از پدرش، تهمورث، بر تخت می نشیند و به مدت هفتصد سال حکمرانی می کند. در آغاز پادشاهی، با به کارگیری فرّه ایزدی، هنرهای گوناگون را به مردمان یاد می دهد. از ساخت ابزار جنگی، ریسندگی و بافندگی گرفته تا دسته بندی پیشه ها و بنای نخستین خانه ها و گرمابه ها.

 

خلاصه داستان جمشید در شاهنامه و پادشاهی او

خلاصه داستان جمشید در شاهنامه و پادشاهی او

 

جمشید همچنین دیوها را به خدمت می گیرد و با استفاده از قدرت آن ها، راه و ساختمان و کاخ های بزرگ می سازد. دوران او، زمانی بدون بیماری و فقر و خشکسالی است و مردمان در رفاه به سر می برند. اما غرور و خودبینی جمشید موجب سقوط او می شود. او خود را برتر از قدرت ایزدی می پندارد و این خطا باعث می شود که بخت از او روی برگرداند. در نتیجه کشورش دچار آشوب می شود و ضحاک از فرصت استفاده کرده و قدرت را به دست می گیرد.

 

مردم از دست جمشید، پادشاه اسطوره ای ایران که خود در فساد و غرور غرق شده بود، به ستوه آمده بودند. ضحاک که فرصت را برای لشکرکشی و حمله به ایران مناسب دیده بود، دستور داد تا جمشید را به بند بکشند. جمشید پس از نبردی ناموفق با ضحاک، مجبور می شود فرار کند و سال ها در خفا زندگی کند تا آنکه در نهایت، در سرزمین چین به دام افتاده و به دست ضحاک به شیوه ای دردناک کشته می شود.

 

ارتباط جمشید با عید نوروز

در روایت های شاهنامه و باورهای قدیم، پادشاهی جمشید با نوروز پیوند دارد. جمشید، پس از سال ها فرمانروایی خردمندانه و دستیابی به همه هنرها، چنان بر جهان تسلط یافت که خود را بی همتا در جهان دید. در اوج این شکوه، فرمان داد تختی زرین و گران بها برایش بسازند. دیوها که در خدمت او بودند، این تخت را بر دوش گرفتند و به آسمان بردند. جمشید، در حالی که مثل خورشید درخشان می درخشید، بر فراز زمین نشست.

 

تخت زرین در خلاصه داستان جمشید در شاهنامه

تخت زرین در خلاصه داستان جمشید در شاهنامه

 

جهانیان با دیدن این شکوه بی مانند شگفت زده شدند، گرد او جمع شدند، به او درود فرستادند و آن روز را که به نخستین روز فروردین مصادف بود، نوروز نام نهادند. از آن به بعد، نوروز به یاد شکوه جمشید و آغاز جدیدی در زندگی مردم جشن گرفته شد و به یکی از مهم ترین آیین های ایرانیان بدل گردید.

 

اختراعات و دستاوردهای جمشید

در خلاصه داستان جمشید در شاهنامه، دوران پادشاهی او با شکوفایی بی سابقه ای در زمینه دانش و تمدن همراه است. جمشید به مردمان هنر ساختن ابزارهای جنگی همچون زره و خفتان را آموخت و آهنگری را رونق داد. همچنین، او پیشگام در تولید پوشاک از پشم، کتان و ابریشم بود و شیوه ریسندگی، بافندگی و دوختن را به مردم تعلیم داد. در زمان او، مردم به گروه های گوناگون چون روحانیان، جنگجویان، کشاورزان و پیشه وران تقسیم شدند تا جامعه ای منظم تر شکل بگیرد. در این دوره، هنر، صنعت، پزشکی، ریسندگی و معماری رونق گرفت و انسان به گونه ای جدید و متمدنانه به ساماندهی زندگی خود ادامه داد.

 

چرا جمشید سقوط کرد؟

با آنکه در شاهنامه، دوره پادشاهی جمشید از درخشان ترین ادوار تاریخ اسطوره ای ایران توصیف شده است، اما سرنوشت او به شکلی غم انگیز رقم می خورد. دلیل اصلی سقوط جمشید را می توان در غرور و خودبینی او جستجو کرد. در آغاز، جمشید پادشاهی دادگر و محبوب بود و به لطف فرّه ایزدی، که نماد حمایت الهی و مشروعیت پادشاهی به شمار می رفت، کشورش در آرامش و شکوفایی به سر می برد. اما به تدریج، با مشاهده شکوه و قدرت خیره کننده خود، جمشید دچار غرور شد و به جای نسبت دادن کامیابی ها به نیروی ایزدی، خود را سرچشمه نعمت ها دانست.

 

این خود بزرگ بینی باعث شد که فرّه ایزدی از او روی برگرداند. در باور ایرانیان باستان، پادشاهی که فرّه ایزدی را از دست بدهد، دیگر شایستگی فرمانروایی ندارد. در ادامه خلاصه داستان جمشید در شاهنامه می بینیم که نارضایتی ها در کشور بالا می گیرد و مردمان به او پشت می کنند. این شکاف در نهایت فرصت را برای روی کار آمدن ضحاک، پادشاهی ستمگر و بی رحم، فراهم می کند.

 

تیم نویسندگان وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 14 =