تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده اثر آرتور میلر

یکی از معروف ترین متون نمایشی در ادبیات قرن بیستم، نمایشنامه مرگ فروشنده اثر آرتور میلر است. این نمایشنامه با جهان نگری دقیق نویسنده تصویری شکسته و تلخ از چیزی که به اسم “رویای آمریکایی” می شناسیم ارائه می دهد و تراژدی مدرنی خلق می کند که در آن کاراکترها دچار فروپاشی روانی می شوند. در ادامه برای تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده با ما همراه باشید.
آنچه خواهید خواند
درباره نمایشنامه مرگ فروشنده
نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته ی آرتور میلر، یکی از برجسته ترین آثار ادبیات نمایشی قرن بیستم است؛ نمایشی که تصویری تکان دهنده از رویای آمریکایی و فروپاشی آن در زندگی یک مرد عادی ارائه می دهد. آرتور میلر، نویسنده ی آمریکایی این اثر، با خلق شخصیت های عمیق و دغدغه های اجتماعی، جایگاه ویژه ای در تئاتر مدرن دارد. مرگ فروشنده در سال ۱۹۴۹ منتشر شد و همان سال موفق به دریافت جایزه پولیتزر و جایزه ی تونی شد، افتخاراتی که نشان از تاثیر عمیق این اثر بر تئاتر و فرهنگ معاصر دارد.

ترجمه نمایشنامه مرگ فروشنده
خلاصه نمایشنامه مرگ فروشنده
ویلی لومن، فروشنده ی سالخورده و خسته، پس از سال ها کار در سفرهای طولانی، دیگر توان ادامه ی زندگی حرفه ای اش را ندارد. او تصور می کند اگر قواعد کلیشه فروشندگی را رعایت کند می تواند به موفقیت برسد، اما واقعیت با این خیال فاصله دارد. او که به اجبار از سفر کاری اش انصراف داده، به خانه بر می گردد و ما وارد دنیای درونی و زندگی او می شویم که پر است از خاطرات، توهمات و گفتگوهایی با کسانی که دیگر زنده نیستند.
در این میان، پسرانش بیف و هپی نیز به خانه برگشته اند. ویلی همیشه بیف را قهرمان آینده می دید، اما حالا می بیند که او مردی سرخورده و بی هدف شده. شکاف بین ویلی و بیف عمیق تر می شود، چون پدر هنوز در رویای موفقیت و شهرت زندگی می کند اما بیف حقیقت را پذیرفته و می داند که هیچ وقت آن چیزی که پدرش می خواست نخواهد شد.
همسر ویلی، لیندا، با تمام وجود از او حمایت می کند، اما تنها شاهد سقوط تدریجی اوست. ویلی که از واقعیت زندگی ناامید شده، در پایان تصمیم می گیرد با خودکشی و دریافت بیمه عمر، دست کم آینده ی مالی خانواده اش را تضمین کند.
اگه به تهیه نمایشنامه مرگ فروشنده علاقه داری، میتونی از این لینک اقدام کنی
تحلیل نمایشنامه مرگ فروشنده
نمایشنامه مرگ فروشنده اثر آرتور میلر، از درخشان ترین آثار قرن بیستم در ادبیات نمایشی آمریکاست که یکی از مهم ترین نقدهای ادبی درباره رویای آمریکایی را ارائه می دهد. میلر در این اثر، با بهره گیری از ساختاری سیال و تلفیق زمان حال و خاطرات گذشته، تصویری روان شناسانه، تلخ و پیچیده از انسان مدرن ارائه می کند. در دید نویسنده، انسان در دل نظام سرمایه داری تلاش می کند هویت خود را پیدا کند اما در نهایت، قربانی انتظارات، توهمات و فشارهای اجتماعی می شود.
از دیگر نویسندگانی که رویای آمریکایی را نقد می کند می توان به تنسی ویلیامز اشاره کرد به خصوص در نمایشنامه معروف باغ وحش شیشه ای می توان فروپاشی شخصیت های خانواده در جامعه ای که آنها را سرخورده کرده است، دید.
بیشتر بخوانید: تحلیل شخصیت پردازی در نمایشنامه باغ وحش شیشه ای
این نمایشنامه از نظر فرمی، مرز بین واقعیت و خیال را محو می کند. ویلی لومن گاهی با پسرانش در زمان حال صحبت می کند و در لحظه ی بعد با برادر مرده اش، بن، یا پسرانش در دوران نوجوانی درگیر است. این ساختار غیرخطی، ذهن آشفته ی ویلی را بازتاب می دهد و تماشاگر را نیز در تجربه ی اضطراب و فروپاشی روانی او شریک می کند.
از نظر درون مایه، مرگ فروشنده یک نمایشنامه اجتماعی است که تضاد بین ارزش های انسانی و نظام اقتصادی را برجسته می کند اما نظام اقتصادی ای که تنها بر موفقیت گرایی بنا شده است. میلر با نگاه انتقادی خود جامعه ای را نشان می دهد که موفقیت را در ثروت و شهرت خلاصه می کند و افرادی مثل ویلی را ابتدا فریب می دهد و سپس به حاشیه پس می زند.
مرگ فروشنده یک تراژدی مدرن است. ما با یک مرد عادی روبرو هستیم که فروپاشی اش نه از سر غرور، بلکه از سر باورهای غلط و فشارهای اجتماعی است. این نمایش، در نهایت، روایت کمبود را نشان می دهد. کمبود ارتباط، درک شدن، امنیت و معنا در دل جامعه ای که انسان را تنها از زاویه ی بازدهی می سنجد. مفاهیمی مانند شکست، ناکامی، رویاهای دست نیافتنی، فروپاشی هویت فردی و مسئولیت اجتماعی، در تار و پود این نمایش تنیده شده اند.

تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده
زمان پریشی، آینه ی ذهن آشفته ی ویلی لومن
یکی از برجسته ترین ویژگی های فرمی در نمایشنامه مرگ فروشنده، شکستن خط زمانی و استفاده از زمان پریشی برای روایت داستان است. آرتور میلر در این متن، از ساختاری غیرخطی استفاده می کند که به جای پیروی از توالی کلاسیک آغاز، میانه و پایان، ذهن آشفته و پر از خاطره ی ویلی لومن را محور قرار می دهد. در واقع، زمان در این نمایش بیشتر حالت ذهنی دارد تا تقویمی.
اما نکته ی مهم این است که این زمان پریشی ها فقط یادآوری ساده ی خاطرات نیستند. بلکه بخشی از ذهنیت ویلی هستند که تلاش می کند خودش را قانع کند زندگی اش معنا داشته، که پسرانش موفق خواهند شد و تصمیماتش درست بوده اند.
تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده
در تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده، ویلی قلب تپنده ی نمایشنامه است. مردی میانسال که سال ها تلاش کرده تا «موفقیت» را مطابق با تصویر رویایی آمریکایی معنا اما در واقعیت، ویلی نه ثبات شغلی دارد، نه احترام اجتماعی و نه روابط خانوادگی سالم. شخصیت ویلی نماینده ی طبقه ی متوسطی ست که در دنیای سرمایه داری، دائم با رویاهای غیرواقع بینانه بزرگ شده و حالا در میانسالی، با واقعیت شکست خورده اش روبرو می شود.
بزرگ ترین چالش ویلی، ناتوانی در درک واقعیت و پذیرش شکست است. او ترجیح می دهد در توهم زندگی کند تا با حقیقت روبرو شود.
لیندا لومن
در تخلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده، لیندا با اینکه شخصیتی منفعل تر دارد، اما قدرتمند است چون هم بار عاطفی خانه را به دوش می کشد هم همواره نقش حامی را برای شوهرش بازی می کند. او کسی است که در اوج فروپاشی، از ویلی می خواهد توجهش را جلب کنند. شخصیت لیندا نمادی از زنان طبقه ی متوسط است که بار اقتصادی، احساسی و خانوادگی را هم زمان بر دوش می کشند و در سکوت، زیر بار بحران زندگی دوام می آورند.
بیف لومن
پسر بزرگ ویلی، در تحلیل شخصیت های نمایشنامه مرگ فروشنده، شخصیتی است که از دل توهمات پدرش زاده شده و با همان ها رشد کرده اما در نهایت، با حقیقت روبرو می شود و سعی دارد خودش را از این دروغ ها رها کند. بیف تلاش می کند به پدر بفهماند که او «نه قهرمان است و نه فروشنده ای موفق»، بلکه یک انسان معمولی است.
بیف در واقع نماینده ی نسل جدیدی ست که با بحران هویت، فشارهای اجتماعی و انتظارات والدین درگیرند و بین آنچه هستند و آنچه باید باشند، دست و پا می زنند.
در کنار این شخصیت ها، کاراکترهایی مانند چارلی (همسایه واقع گرای ویلی) و برنارد (پسر موفق چارلی) نیز نقش مهمی دارند. آن ها تضاد عینی با خانواده ی لومن هستند: بی ادعا اما موفق، واقع بین اما مؤثر. این تضاد، نقد میلر را بر فرهنگ نمایشی موفقیت، برجسته تر می کند.