داستان اسطوره های ایرانی برای کودکان از شاهنامه

اسطوره های ایرانی برای کودکان

ایران با تاریخ و فرهنگ غنی خود، گنجینه ای از اسطوره ها و داستان های شگفت انگیز است که نسل به نسل منتقل شده و به ما رسیده اند. این داستان ها علاوه بر حنبه ی سرگرمی، آموزه های اخلاقی مانند شجاعت و عدالت را به مخاطبان خود انتقال می دهند. بازگویی اسطوره های ایرانی برای کودکان،می تواند آن ها را به دنیای پر رمز و راز گذشته برده و با ارزش های فرهنگی و هویتی کشورشان آشنا کند. در ادامه ی این مطلب، به معرفی برخی از معروف ترین اسطوره های ایرانی برای کودکان می پردازیم.

 

داستان گرشاسب و اژدها

داستان گرشاسب و اژدها یکی از اسطوره های کمتر شنیده شده اما بسیار جذاب ایرانی است که در کتاب گرشاسب نامه اثر اسدی طوسی به زیبایی روایت شده است. این داستان ماجرای مبارزه گرشاسب، پهلوان شجاع ایرانی، با اژدهایی افسانه ای و خطرناک را بیان می کند. داستان گرشاسب و اژدها می تواند جزو قصه های مناسب اسطوره های ایرانی برای کودکان باشد.

 

خلاصه داستان گرشاسب و اژدها

در زمان های دور، گرشاسب، پهلوانی بی همتا که به علت قدرت بدنی بی نظیر و توانایی های جنگی، فردی شناخته شده و مورد اعتماد بود، در سفری به منطقه ای سرسبز و حاصلخیز رسید. این منطقه در گذشته پر از نعمت و آرامش بود، اما حالا مردم آن در ترس و وحشت زندگی می کردند. دلیل این وحشت، موجودی اهریمنی به نام اژدها بود که در غاری تاریک در همان نزدیکی زندگی می کرد.

 

این اژدها نه تنها زمین های کشاورزی را نابود کرده بود، بلکه جان مردم را نیز تهدید می کرد. هرگاه کسی به قلمرو او نزدیک می شد، طعمه ی نفس سوزان و زهر کشنده اژدها می گشت. وقتی گرشاسب از این ماجرا باخبر شد، تصمیم گرفت با این موجود اهریمنی رو به رو شود. پس به سوی غار اژدها رفت و در دل تاریکی با هیبت وحشتناک اژدها رو به رو شد: بدنی بزرگ و فلس دار، چشمانی سرخ و سوزان، و دمی که زمین را می لرزاند!

 

گرشاسب و اژدها- اسطوره های ایرانی برای کودکان

گرشاسب و اژدها- اسطوره های ایرانی برای کودکان

 

گرشاسب بدون هیچ ترس و وحشتی کمان بزرگ خود را آماده کرد و تیری قدرتمند به سوی اژدها پرتاب کرد. تیر به بدن اژدها برخورد اما فلس های ضخیمش مانع از نفوذ تیر می شدند. گرشاسب دریافت این موجود را نمی توان با سلاح های معمولی شکست داد پس باید فکر چاره ی دیگر کرد.

 

اژدها بار دیگر به پهلوان جوان حمله ور شد. این بار گرشاسب چشمان اژدها را که آسیب پذیرترین نقطه بدنش بود، هدف گرفت. با شمشیر تیز و قدرتمندش، ضربه ای به یکی از چشمان اژدها وارد کرد. اژدها که به شدت زخمی شده بود، با خشم بیشتر به گرشاسب حمله کرد. گرشاسب با مهارت و قدرت، از حملات آن جان سالم به در برد و در فرصتی مناسب، ضربه نهایی را به قلب اژدها وارد کرد. اژدها با غرشی بلند و وحشتناک بر زمین افتاد و کشته شد. با کشته شدن اژدها، مردم منطقه از ترس و وحشت رهایی یافتند، زمین های کشاورزی بار دیگر سبز شد و زندگی به روال عادی بازگشت.

 

کاوه آهنگر و ضحاک ماردوش

از جمله داستان اسطوره های ایرانی برای کودکان می توان به کاوه آهنگر و ضحاک ماردوش اشاره کرد. این داستان نمادی از ایستادگی در برابر ظلم و اهمیت اتحاد مردم است. این روایت که ریشه در اساطیر کهن ایران دارد، الگویی از شجاعت، مسئولیت پذیری اجتماعی و امید به تغییر را به مخاطبان خود نشان می دهد.

 

اگه به تهیه کتاب داستان هایی از شاهنامه فرودسی علاقه داری میتونی از طریق لینک اقدام کنی

 

خلاصه ای از داستان کاوه آهنگر و ضحاک

در روزگاری دور، ضحاک، پادشاهی ستمگر و خونریز، بر ایران حکومت می کرد. او با نیرنگ اهریمن، پدر خویش را کشت و تاج و تخت را غصب کرد. اهریمن نیز برای تداوم سلطه اش، بر شانه های ضحاک دو مار رویاند که هر روز نیازمند تغذیه با مغز انسان بودند. بدین ترتیب، کشور ایران به مکانی برای خونریزی و ظلم بدل شد و جوانان بی گناه هر روز قربانی این ماردوش می شدند.

 

در این میان مردی به نام کاوه، آهنگری دلیر و مردمی، که تقریبا تمامی پسرانش قربانی ضحاک شده بودند، از بی عدالتی به ستوه آمد. هنگامی که فرستادگان ضحاک خواستند آخرین پسر او را نیز به دربار ببرند، کاوه سکوت خود را شکست. او به دربار رفت و فرمانی را که ضحاک از او خواسته بود امضا کند، پاره کرد. در این فرمان، ضحاک ادعا کرده بود تمامی مردم از نحوه حکومت او رضایت دارند. اما کاوه فریاد اعتراض سر داد و دروغ ضحاک را آشکار کرد و مردم را به قیام علیه شاه ستمگر تشویق کرد.

 

کاوه، پیشبند چرمی خود را به نشانه اعتراض به نیزه ای بست و آن را پرچم آزادی ساخت. او مردم ستم دیده و معترض را برای عدالت خواهی گرد خود جمع کرد و به سوی البرز، جایی که قهرمان جوانی به نام فریدون برای براندازی ضحاک آماده می شد، حرکت کردند. داستان تولد فریدون و بزرگ شدن او توسط گاو برمایه را می توانید در لینک قرار داده شده مطالعه کنید.

 

با اتحاد کاوه و فریدون، سپاهیان آزادی خواه توانستند به قصر ضحاک حمله ببرند. پس از درگیری های فراوان سرانجام فریدون، ضحاک را در کوه دماوند به بند کشید و به دوران تاریک او پایان داد. سپس خود بر تخت شاهی نشست و پرچم کاوه، که به درفش کاویانی مشهور شد، به نمادی جاودانه از آزادی و مقاومت در تاریخ ایران بدل گشت.

 

 

اگه علاقه داشتی میتونی به این مطلب هم سر بزنی: تاریخچه و تاثیر درفش کاویانی در ادبیات معاصر

 

 

سیمرغ و زال

داستان زال و سیمرغ از دیگر قصه های محبوب اسطوره های ایرانی برای کودکان است. این داستان نشان دهنده اهمیت مهربانی، خرد و بخشش است که در ادامه خلاصه ای از آن را خواهیم خواند. در صورت علاقه به مطالعه کامل داستان زال و سیمرغ، وارد لینک قرار داده شده شوید.

 

خلاصه داستان سیمرغ و زال

زال، پسر یکی از پهلوانان بزرگ ایران به نام سام، با موهایی کاملا سفید متولد شد و سام که این را نشانه ای شوم می دانست، تصمیم گرفت پسر خود را در کوه البرز رها کند تا طبیعت سرنوشت او را رقم بزند. درحالی که زال، تنها و بی پناه، در کوهستان رها شده بود، پرنده ای افسانه ای به نام سیمرغ او را پیدا کرد. این پرنده که به مهربانی و خرد شهرت داشت، دلش به حال نوزاد سوخت و او را به لانه خود برد. سیمرغ، زال را مانند یکی از فرزندان خود بزرگ کرد و به او آموخت که چگونه هماهنگ طبیعت زندگی کند.

 

سال ها گذشت و زال به جوانی شجاع و دانا تبدیل شد. سام که در این مدت از کار خود پشیمان شده بود، شبی در خواب به او مژده ی زنده بودن فرزندش را دادند. سام سراسیمه از خواب پرید و از اینکه به ناحق پسرش را از خود رانده، آشفته شد. پس تصمیم گرفت هرطور که شده زال را پیدا کند.

 

زال و سیمرغ- اسطوره های ایرانی برای کودکان

زال و سیمرغ- اسطوره های ایرانی برای کودکان

 

او به کوه البرز رفت و به درگاه یزدان، دعا و طلب بخشش کرد. سیمرغ با شنیدن دعا و پشیمانی سام، نزد زال رفت و خبر آمدن پدرش را به او داد سام با دیدن زال بسیار خوشحال شد و از سیمرغ خواست که فرزندش را به او بازگرداند. سیمرغ با وجود علاقه ای که به زال داشت، پذیرفت که او به خانواده اش بازگردد. اما پیش از آن، سه پر طلایی به زال داد و گفت: «اگر روزی در خطر بودی یا به کمک نیاز داشتی، این پرها را بسوزان تا من به یاری ات بیایم.»

 

اگه به تهیه کتاب داستان هایی از شاهنامه فرودسی علاقه داری میتونی از طریق لینک اقدام کنی

 

زال پس از بازگشت به خانه، به پهلوانی بزرگ در اساطیر ایران تبدیل شد و نقش مهمی در داستان های بعدی شاهنامه ایفا کرد. او دو بار از پر سیمرغ برای کمک گرفتن استفاده کرد. یک بار هنگام تولد رستم، به خاطر جثه ی بزرگی که بچه داشت و رودابه قادر به زایمان او نبود. بار دیگر هنگام نبرد رستم و اسفندیار که به رستم آموخت چطور حریف خود را از پا درآورد.

 

کلام آخر

داستان های اسطوره ای ایرانی، پر از نکته آموزنده درباره شجاعت، امید و ارزش های انسانی هستند که نسل ها را به هم پیوند می دهند. معرفی این داستان ها به کودکان، نه تنها آن ها را با فرهنگ و تاریخ ایران آشنا می کند، بلکه به آن ها می آموزد که چگونه در زندگی درست عمل کنند. همچنین آشنا کردن کودکان با داستان اسطوره های ایرانی می تواند به تقویت قوه ی تخیل آن ها هم کمک کند.

پریسا سعادت وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × 5 =

‫2 نظر

  • ناشناس گفت:

    مفید بود ممنون🙏🏻